به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، روزنامه جمهوری اسلامی در همان زمان خبر خبرگزاری پارس به نقل از فرانسپرس را منتشر ساخت که طی اطلاعیهای در لندن، سازمان مجاهدین خلق مسئولیت انفجار نخستوزیری را بر عهده گرفت. این خبر نه در آن زمان و نه در سالهای بعد، چندان مورد اشاره و استناد واقع نگردید و گویا ناشی از عدم هماهنگی با دفتر سازمان در لندن و یا تعجیل خبرگزاری فرانسه، به طور ناخواسته انتشار یافته بود که با توجه به عواقب حقوقی و بینالمللی آن، به سرعت نادیده گرفته شد و تکذیب گردید. البته قرائن و شواهد متقن و اعتراف صریح مسعود رجوی در دیدار با رئیس سازمان اطلاعات رژیم صدام حسین، که مشروح آنها در پی میآید، به روشنی اثبات نموده که همانند انفجار هفتم تیر، سازمان مجاهدین خلق مجری فاجعه تروریستی انفجار هشتم شهریور در ساختمان نخستوزیری بوده است. سال بعد یک نشریه آمریکایی فاش ساخت که عملیات تروریستی مذکور را سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) طراحی و برنامهریزی نموده و عاملان آنها در واقع مأموریان سیا بودهاند.
تحقیقی درباره عامل ترور
چند روز پس از فاجعه هشتم شهریور، آیتالله ربانی املشی - دادستان کل کشور - عامل انفجار را در یک پیام تلویزیونی معرفی کرد:
«عامل انفجار نخستوزیری شخصی به نام مسعود کشمیری، دبیر شورای امنیت بوده است. این شخص بمبی در کیف خود جاسازی کرده بود که به طور عادی و معمولی، بدون اینکه هیچ کس به او ظنین شود - و هیچ کس هم کیف او را بازرسی و رسیدگی نمیکرده و ... خیلی عادی و طبیعی بود که کیفش را در دست بگیرد و برود در جلسه شرکت کند و از آنجایی که منشی جلسه هم بود، کنار مرحوم شهید رجایی و شهید باهنر بنشیند و این کار را کرده و کیف خود را هم در کنار آنها قرار داده و طوری هم تنظیم کرده بود که انفجار، اولین بار این دو شخصیت بزرگ و ارزنده و عزیز را بگیرد ... خود او هم رفتاری معمولی داشته است: گاهی بیرون میرفته، داخل میشده، با این و آن صحبت میکرده است؛ میرفته است چیزی از بیرون میآورده و گاهی جای میداده است. در بین یکی از این مواقعی که رفتوآمد میکرده است، به بیرون رفته و دیگر برنگشته؛ و در همان موقع، این انفجار به وجود آمده و این عزیزان را از ما گرفت و کشمیری فرار کرد و هم اکنون نیز متواری است و زنده است؛ مگر اینکه سازمان منافقین از آنجایی که ببینند او شاید - مثلاً - وجودش برایشان مضر باشد، وی را از بین برده باشند.»
بعدها آشکار شد که مسعود کشمیری در اوایل انقلاب، از هواداران «جنبش ملی مجاهدین» بوده است؛ البته بعدها موقعیت روشنتری در سازمان پیدا کرده و - به گفته یکی از دوستانش - دارای اسم رمز «مجیب» بوده است. برخی افراد بعد از انتشار خبر نقش وی در انفجار نخستوزیری، شهادت دادند که او را در راهپیماییهای سازمان پس از پیروزی انقلاب و یا در دفتر سازمان دیده بودهاند. حتی فردی گزارش داد که وی را قبلاً در دفتر مسعود رجوی دیده بود.
بهزاد نبوی در مصاحبهای در این باره گفت: «هیچ کس از این سوابق کشمیری اطلاعی نداشت و هر کس سوابق وی را بررسی میکرد، از سوابق که بعد از انقلاب به دست آمده بود، استفاده میکرد. این سوابق - همه - نشان میداد که کشمیری عنصری فعال در نهادهای انقلاب بوده و متأسفانه همین امر یکی از مسائل اصلی انقلاب ما بوده است و هست. روزهای اول پیروزی انقلاب، که ما در کمیته مرکزی فعالیت داشتیم، حتی یک ساواکی هم خیلی راحت میتوانست در کمیته نفوذ کند؛ چرا که هیچ کس، اشخاص دیگر را نمیشناخت. این اشکالی بود که ما بعد از پیروزی انقلاب در خیلی از نهادهای انقلابی داشتیم.»
سعید حجاریان که در آن زمان از اعضای گروه تحقیق و بررسی انفجار نخستوزیری بود و زیرنظر بهزاد نبوی کار میکرد، در مصاحبهای درباره نفوذیهای سازمان و کشمیری چنین گفته است: «در ابتدای انقلاب، بچههای سازمان مجاهدین خلق در همه ارگانهای حساس حضور داشتند، در دادستانی بودند، در دستگاه قضایی تا حد دستیار قاضی بودند، در حزب جمهوری اسلامی هم حضور داشتند. مرکزیت سازمان از مقطعی به بعد به نیروهایش اعلام کرد که غیرعلنی کار کنند و هویت سازمانی خود را پنهان کنند. کلاهی، کشمیری، جواد قدیری، عباس زریباف و تعداد دیگری از افراد نظیر قاتل شهید قدوسی از نیروهای آنان بودند که بعداً مشخص شد در حزب، دادستانی، اطلاعات نخستوزیری و جاهای مختلف نفوذ کردند. کشمیری را آقای علی تهرانی به ما معرفی کرده بود البته ایشان هم شناختی از همکاری او با سازمان نداشت.»
کشمیری، پس از ورود به نخستوزیری، ابتدا در معاونت سیاسی - اجتماعی وزیر مشاور در امور اجرایی کار میکرد و پس از اینکه به عنوان یک عنصر حزباللهی و مدیر شناخته شد، توسط دفتر اطلاعات و تحقیقات ارتقا یافت و عنوان دبیری اجلاس شورای امنیت را به دست آورد. در همین پست بود که توانست فاجعه 8 شهریور را پدید آورد.
جالب اینکه این فرد قرار بود تصمیم گیرنده در مورد طرح بمباران رادیو مجاهد باشد و مسئول اجرای طرح بود - رادیو مجاهد که ایستگاه آن در سردشت و بوکان قرار داشت شناساییها و کروکیها - همه به دست کشمیری میرسید و جلسات هماهنگی برای بمباران این رادیو را همین آدم اداره میکرد اینها همه نشان دهنده آن است که چقدر به این آدم اطمینان شده بود باید خیلی دقت شود تا امثال کشمیری، که خودش مأمور کشف عوامل نفوذی شده بود این فجایع را به بار نیاورند.
حجاریان درباره کشمیری میگوید:
«کشمیری خیلی منظم بود و در تنظیم گزارشها و صورتجلسات دقت فوقالعاده داشت. این بود که وقتی برای دبیرخانه شورای امنیت ملی کسی را خواستند، اطلاعات نخستوزیری هم کشمیری را معرفی کرد. بعد از انفجار دفتر نخستوزیری بود که در پیگیریها پس از آنکه مادر و خواهر کشمیری بازداشت شدند به ارتباطات خانوادگی او با سازمان دست پیدا کردیم. برادرهای همسر کشمیری در قصر شیرین عضو سازمان بودند و طبیعی بود که با امکانات کمی که ما در گزینش افراد در ابتدای انقلاب داشتیم، به این ارتباطات دست پیدا نکنیم.
برمبنای اطلاعات پراکندهای که در مطبوعات و برخی کتب منتشره درج گردیده، خانواده کشمیری که اصالتاً از اهالی کرمانشاه بودهاند، دارای وضعیت فرهنگی و اخلاقی نامناسبی بودهاند. پدرش، سعید کشمیری دارای سوءشهرت بود و در خانواده خود قیود اخلاقی را رعایت نمیکرد که پس از انقلاب به انگلستان رفت. برادر کشمیری نیز ساکن شهر منچستر در انگلستان بود. برادرزن (و پسردایی) کشمیری به نام ابوالفضل دلنواز کاندیدای سازمان مجاهدین خلق برای نمایندگی مجلس از اسلامآباد غرب بود.
همسر کشمیری که دختر داییاش بود به نام مینو دلنواز همزمان با انفجار نخستوزیری، توسط عوامل سازمان از محل سکونت خود به یک خانه تیمی انتقال داده شد و از طریق مرز زمینی عراق یا ترکیه به خارج از کشور گریخت.»
در کتاب خاطرات حجتالاسلام ریشهری اولین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی در مورد عامل انفجار نخستوزیری چنین آمده است:
«این انفجار توسط کشمیری یکی از نفوذیهای منافقین ابتدا در کمیته اطلاعات اداره دوم ارتش انجام گرفت این کمیته مسئولیت آن با آقای مهندس محمد رضوی (محمدکاظم پیرو رضوی) بود، شماری از نیروهای معروف سیاسی و اطلاعاتی کنونی با این کمیته همکاری نزدیک داشتند.
در نقل خاطرات مربوط به کودتای نوژه اشاره شد که چگونه کودتاچیان در اطلاعات ارتش نفوذ داشتند، مسئله خطرناکتر، نفوذ آنان در این کمیته بود. در این مجموعه که از نیروهای انقلاب تشکیل میشد، دست کم منافقین دو نفوذی داشتند: یکی همین شخص یعنی کشمیری و دیگری جواد قدیری، که بعد از انفجار نخستوزیری به خارج گریختند ... آقای رضوی خیلی مورد اعتماد مرحوم شهید رجایی بود. اینجانب نیز تا آنجا که در رابطه با پروندههایی که از آن کمیته به دادگاه انقلاب ارتش ارجاع میشد، با ایشان ارتباط داشتم، او را فرد صالح و متدینی میشناختم اما اعتماد ایشان به عنصری مانند کشمیری خاطرساز شد. البته با در نظر گرفتن فضای آن روز ایران نمیتوانیم آقای رضوی را مقصر بدانیم، اما قصور وجود داشت. همانطور که در انفجار حزب و دادستانی کل نیز قصورهایی وجود داشت.
آقای رضوی آنقدر به کشمیری اعتقاد داشت که حتی پس از انفجار نخستوزیری در پاسخ به سؤال تلفنی اینجانب در این باره میگفت: «من هنوز باور نکردهام که کشمیری در این جریان نقش داشته باشد.
کشمیری ماموریت خود را برای خیانتکاران منافق چنان ماهرانه انجام داد که در شورای امنیت شرکت میکرد و معروف بود که گاه آقای رجایی پشت سر او که مقید به نماز اول وقت بود نماز میخواند. بازی اعتمادهای بیمبنا بار دیگر فاجعه هولناکی آفرید که در آن رئیسجمهوری که مردم به تازگی انتخاب کرده بودند در کنار نخستوزیر و رئیس شهربانی در آتش کینه منافقین سوختند.
یکی از کسانی که مدتی با کشمیری همکار بوده است نقل کرده که وی به شدت متظاهر به آداب و اخلاق اسلامی بود و بسیاری اوقات هم وانمود میکرد که روزه است به یکی از دوستان اداری خود گفته بود چرا میگویی جمعهها میروم کوه؟ بگو میروم نماز جمعه. من خودم جمعهها در منزل سیم تلفن را میکشم تا اگر کسی از همکاران یا مسئولان اداری زنگ زد تصور کند که من در نماز جمعه هستم. یا اینکه مثلا در جیب خود دو عدد خودکار میگذاشت و تظاهر میکرد یکی از آنها شخصی و دیگری اداری است و نمیخواست برای امور شخصی از خودکار بیتالمال استفاده کند. همکاران او در کمیته اداره دوم و نخستوزیری تاکید میکردند که وی به اصطلاح خیلی جانماز آب میکشید و در ظاهر خود را بسیار مذهبی و معتقد نشان میداد.»
سرهنگ محمد مهدی کتیبه در مورد چگونگی نفوذ کشمیری و خصوصیات وی چنین گفته است: در اواخر سال 1357 از طرف نخستوزیری عدهای را برای حفظ اسناد و مدارک سری و طبقهبندی شده در ارتش مامور کردند از جمله این افراد آقای کشمیری بود که با دستخط رسمی رئیس دفتر نخستوزیر وقت (مهندس بازرگان) به ارتش معرفی شده بود تا حفاظت از اسناد و مدارک نیروی هوایی را بر عهده بگیرد. (رئیس دفتر نخستوزیری آقای حلیمی بود) بدین ترتیب ایشان (کشمیری) کلیه اسناد سری و طبقهبندی شده نیروی هوایی و ضد اطلاعات و حفاظت اطلاعات آن نیرو را در اختیار گرفت. ایشان تا کمی قبل از انفجار دفتر نخستوزیری در نیروی هوایی بود و با آقای محمد رضوی و آقای داداشی که آنها هم از نخستوزیری معرفینامه داشتند و در ستاد مشترک فعالیت اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی انجام میدادند همکاری داشت... آقای کشمیری به این صورت وارد تشکیلات نظامی گردید و بعد از مدتی کارش را در نیروی هوایی رها کرده و به شورای امنیت رفت. قیافه حق به جانبی داشت به رئیس محرابی قشنگ و صورت سرخ و سفید موجه که هر کس ایشان را میدید فکر میکرد حتی نماز شبش ترک نمیشود.
کد خبر 345125
تاریخ انتشار: ۲۴ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۲:۳۴
- ۰ نظر
- چاپ
کشمیری خیلی منظم بود و در تنظیم گزارشها و صورتجلسات دقت فوقالعاده داشت. این بود که وقتی برای دبیرخانه شورای امنیت ملی کسی را خواستند، اطلاعات نخستوزیری هم کشمیری را معرفی کرد.
منبع: فارس